محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

روزگار مادریم برای صدرا

تعطیلات آخر هفته و سفر به شمال

سلام به  پسر  یکی یدونم، نبض زندگیم و پاره ای از وجودم. شنبه  12 اردیبهشت روز پدر بود و منو بابایی تصمیم گرفتیم بریم شمال و از هوای پاک اونجا لذت ببریم و کلی خوش بگذرونیم. این شد که صبح پنجشنبه راهی سفر شدیم و شنبه بعد از ظهر هم به تهران برگشتیم. این سه روز کلی خوش گذروندیم، کلی آب بازی کردی. رفتیم خونه ی آقاجون یعنی پدربزرگ من و اونجا با بچه ها بازی کردی. یه سر به نی نی خاله ندا زدیم که 12 فروردین بدنیا اومده بود. بریم سراغ عکس ها:   اینم نی نی خاله ندا که اینجا یکماهه بود و اسمش رهاست اینجا هم باغ آقاجون که شما کلی با جوجه ها و اردک ها بازی کردی و خصوصا خیلی از هاپو خوشت اومده بود   ...
13 ارديبهشت 1394

پیشرفت ها

سلام به یکی یدونه ی خودم که این روزها همش دوست داره باهاش بازی کنم و تمام هوش و حواسم به اون باشه.حتی وقت هایی که از مبل بالا میره منو صدا میکنه تا نگاش کنم، یا وقت هایی که میخواد با اسباب بازی هاش بازی کنه، یا وقتی حلقه هاشو در میاره و دوباره از نو میچینه. این روزا به من خیلی وابسته تر شدی، دیروز روی مبل نشسته بودم و داشتم تلویزیون نگاه میکردم اومدی پیشم و گفتی مامان و دستاتو باز کردی : یعنی بغلم کن، منم بغلت کردم و کنار خودم روی مبل نشوندمت، یدفه دیدم محکم دستاتو دور گردنم حلقه کردی و محکم با اون لبای نازت بوسم کردی. نمیدونی چه لذتی داشت انگار دنیارو بهم داده بودن یا وقت هایی که میخوام بخوابونمت خودمم کنارت میخوابم، یهو پا میشی و منو صدا ...
7 ارديبهشت 1394
1